تکخوانی همراه با دکلمه
خواهی اگر به کوی حقیقت سفر کنی
باید ز شاهراه طریقت گذرکنی
گر بیرفیق پای نهی در طریق عشق
خود را یقین دچار هزاران خطر کنی
هرگز به طوف کعبه جانان نمی رسی
تا آنچه در منای وفا ترک سر کنی
روی امید نیست به آن آستان تو را
تا آستین ز دامنه ی اشک تر کنی
گر بگذری ز ظلمت حس و خیال و وهم
چون آفتاب از افق عقل سرکنی
اندر فضای عشق اگر بال و پر زنی
از آشیان قدس توان سر بدر کنی
ناموس حق ز بانگ اناالحق مده به باد
تا جلوه از حقیقت خود خوبتر کنی
آن دم تو را ز سر حقیقت خبر کنند
کز بیخودی ز خود نتوانی خبر کنی
گر بنگری به طلعت لیلا چنان که هست
مجنونم ار ز شوق تو شب را سحر کنی
کلک زبان بریده ندانم چه میکند
خوب است که سخن را مختصر کنی
خواهی اگر به کوی حقیقت سفر کنی
باید ز شاهراه طریقت گذرکنی
گر بیرفیق پای نهی در طریق عشق
خود را یقین دچار هزاران خطر کنی
هرگز به طوف کعبه جانان نمی رسی
تا آنچه در منای وفا ترک سر کنی
روی امید نیست به آن آستان تو را
تا آستین ز دامنه ی اشک تر کنی
گر بگذری ز ظلمت حس و خیال و وهم
چون آفتاب از افق عقل سرکنی
اندر فضای عشق اگر بال و پر زنی
از آشیان قدس توان سر بدر کنی
ناموس حق ز بانگ اناالحق مده به باد
تا جلوه از حقیقت خود خوبتر کنی
آن دم تو را ز سر حقیقت خبر کنند
کز بیخودی ز خود نتوانی خبر کنی
گر بنگری به طلعت لیلا چنان که هست
مجنونم ار ز شوق تو شب را سحر کنی
کلک زبان بریده ندانم چه میکند
خوب است که سخن را مختصر کنی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
9:30
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه