تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ای جان بیجان از این غم نرهی
تا همچو ما مستان دل از کف ندهی
ای مطرب، مقام و پرده دیگر کن
دل و جان مرا ز موی او پریشان تر کن
جامم که از مستی سرا پا طربم
جز نام شیرینت نیاید به لبم
بارانی، نسیمی، نوبهارانی تو را می طلبم
دلم را لاله گون پرپر کن، پریشان تر کن
منم آتش تویی طوفان برانگیزان فرو بنشان
فریاد از این غم و درد نهان
به کار خویش فرومانده بود غنچه ی ما
دهان به خنده گشودی، جهان گلستان شد
یک شب بگیر ای عشق از غم سراغ مرا
مست تماشا کن گل های باغ مرا
خورشیدی دگر برخیزد از مشرق جان
افروزد اگر دست سحر داغ مرا
قدح در بزم شب گیرد مه به یاد رخ وی
ز من آتش نوایی را بیاموزد نی
ای جان بیجان از این غم نرهی
تا همچو ما مستان دل از کف ندهی
ای مطرب، مقام و پرده دیگر کن
دل و جان مرا ز موی او پریشان تر کن
جامم که از مستی سرا پا طربم
جز نام شیرینت نیاید به لبم
بارانی، نسیمی، نوبهارانی تو را می طلبم
دلم را لاله گون پرپر کن، پریشان تر کن
منم آتش تویی طوفان برانگیزان فرو بنشان
فریاد از این غم و درد نهان
به کار خویش فرومانده بود غنچه ی ما
دهان به خنده گشودی، جهان گلستان شد
یک شب بگیر ای عشق از غم سراغ مرا
مست تماشا کن گل های باغ مرا
خورشیدی دگر برخیزد از مشرق جان
افروزد اگر دست سحر داغ مرا
قدح در بزم شب گیرد مه به یاد رخ وی
ز من آتش نوایی را بیاموزد نی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه