ترانه پاپ
بذار چیزی از درد قلبم نگم
منم اونکه بیزاره از التماس
تو دنیای تو زندگی میکنم
ولی مثل یه آدم ناشناس
برای صداکردن اسم من کدوم پله ها رو دوئیدی بگو
کدوم جشن دعوت شدی بعد من
که عمدا بهش نرسیدی بگو
تو این ایستگاه بدون قرار
گذشته منم .. حال حاضر توئی
بازم هر قطاری که شب می رسه
به یادم میاره مسافر توئی
برای صدا کردن اسم من
چقدر صبر کردی که بارون بیاد
چقدر صبر کردی صدات برسه به گوشای این شهر بی اعتقاد
من از دست دادم تمام شب و
که شاید طلوع و تماشا کنم
چشامو ببند توی این جمعیت
تو رو از سکوت تو پیدا کنم
پیمان رشیدی
بذار چیزی از درد قلبم نگم
منم اونکه بیزاره از التماس
تو دنیای تو زندگی میکنم
ولی مثل یه آدم ناشناس
برای صداکردن اسم من کدوم پله ها رو دوئیدی بگو
کدوم جشن دعوت شدی بعد من
که عمدا بهش نرسیدی بگو
تو این ایستگاه بدون قرار
گذشته منم .. حال حاضر توئی
بازم هر قطاری که شب می رسه
به یادم میاره مسافر توئی
برای صدا کردن اسم من
چقدر صبر کردی که بارون بیاد
چقدر صبر کردی صدات برسه به گوشای این شهر بی اعتقاد
من از دست دادم تمام شب و
که شاید طلوع و تماشا کنم
چشامو ببند توی این جمعیت
تو رو از سکوت تو پیدا کنم
پیمان رشیدی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه