تصنیف ارکسترال شوشتری ساخته علی رئیس فرشید سال 1374
میآمد و نوبهار همراهش بود
روشن سحر از درون آگاهش بود
آن دم که گذشت چون شهاب از دل شب
خورشید به انتظار در راهش بود
آتشکده ای ز مهر آغوشش بود
آیات سپیده بر لب نوشش بود
از کوچه ی عشق با دلی مهرآگین
می آمد و آفتاب بر دوشش بود
وقتی که تو آمدی سحر می خندید
در دامن شب صبح ظفر می خندید
میلاد سپیده بود آغاز بهار
خورشید به شیوه ای دگر می خندید
میآمد و نوبهار همراهش بود
روشن سحر از درون آگاهش بود
آن دم که گذشت چون شهاب از دل شب
خورشید به انتظار در راهش بود
آتشکده ای ز مهر آغوشش بود
آیات سپیده بر لب نوشش بود
از کوچه ی عشق با دلی مهرآگین
می آمد و آفتاب بر دوشش بود
وقتی که تو آمدی سحر می خندید
در دامن شب صبح ظفر می خندید
میلاد سپیده بود آغاز بهار
خورشید به شیوه ای دگر می خندید
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه