تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی به مناسبت دهه فجر
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرات فردا شدن نداشت
در آن کویر سوخته آن خاک بیبهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
آنجا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد
غیر از شب آیا که می دید چشمان تار من و تو
دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ
امروز چمن در دشت ایینه دار من و تو
غرق غباریم و غربت با من بیا سمت باران
صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو
این فصل من و توست فصل شکوفایی ماست
برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و توست
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرات فردا شدن نداشت
در آن کویر سوخته آن خاک بیبهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
آنجا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد
غیر از شب آیا که می دید چشمان تار من و تو
دیروز در غربت باغ من بودم و یک چمن داغ
امروز چمن در دشت ایینه دار من و تو
غرق غباریم و غربت با من بیا سمت باران
صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو
این فصل من و توست فصل شکوفایی ماست
برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و توست
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:35
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه