تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
خاکم و زیر و زبرم می کنی
در خور بذری دگرم می کنی
با تو کسی را خبر از خود نشد
می روی از خود خبرم می کنی
ظلمتم آبستن خورشید تو
آینه دار سحرم می کنی
از مس خویشم چه غم ای کیمیا
باورم آمد که زرم میکنی
با سر گیسوی تو جمعم خوش است
هرچه که آشفته ترم می کنی
این همه بیرون مچم از خویشتن
عاقبت از خود به درم می کنی
آهوی من تا چه خرامیدن است
این که نه رامی و نه رم می کنی
تا ازلم تا ابدم می بری
به که تو بی پا و سرم می کنی
خاکم و زیر و زبرم می کنی
در خور بذری دگرم می کنی
با تو کسی را خبر از خود نشد
می روی از خود خبرم می کنی
ظلمتم آبستن خورشید تو
آینه دار سحرم می کنی
از مس خویشم چه غم ای کیمیا
باورم آمد که زرم میکنی
با سر گیسوی تو جمعم خوش است
هرچه که آشفته ترم می کنی
این همه بیرون مچم از خویشتن
عاقبت از خود به درم می کنی
آهوی من تا چه خرامیدن است
این که نه رامی و نه رم می کنی
تا ازلم تا ابدم می بری
به که تو بی پا و سرم می کنی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:42
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه