تصنیف با موضوع بهار
دست بهار اسم تو رو نوشته در دفتر گل
تا می رسی تو، می رسد دوباره پیغمبر گل
عطرگل بهاری، آینه ی نگاری
از سبزه بی قراری، از غنچه بی شماری
گل با تو می نشیند بر فرش خسته ی خاک
عشق تو می تراود از سینه ی قناری
ای با تو جاری همه سو، چشمه ی تابنده ی گل
یاد تو در دفتر دل نشانده لبخنده ی گل
عطر تو می کشاند گل را به باغ باران
نام تو می نشاند بر شاخ گل هزاران
با تو شکفته جانی در ریشه ی بهارم
غیر از غم عزیزت غیر از غمی ندارم
من تاریکم اگر، خورشید آسمان تو
خاک تشنه ی من و گل باران تو
ای که بی غم تو بی نام و بی نشانم
می خوانم که تویی سروِ سامانم
دست بهار اسم تو رو نوشته در دفتر گل
تا می رسی تو، می رسد دوباره پیغمبر گل
عطرگل بهاری، آینه ی نگاری
از سبزه بی قراری، از غنچه بی شماری
گل با تو می نشیند بر فرش خسته ی خاک
عشق تو می تراود از سینه ی قناری
ای با تو جاری همه سو، چشمه ی تابنده ی گل
یاد تو در دفتر دل نشانده لبخنده ی گل
عطر تو می کشاند گل را به باغ باران
نام تو می نشاند بر شاخ گل هزاران
با تو شکفته جانی در ریشه ی بهارم
غیر از غم عزیزت غیر از غمی ندارم
من تاریکم اگر، خورشید آسمان تو
خاک تشنه ی من و گل باران تو
ای که بی غم تو بی نام و بی نشانم
می خوانم که تویی سروِ سامانم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه