اثری با خوانندگی محمدعلی قدمی و آهنگسازی فیروز برنجان و شعری از محمود شاهرخی اجرا شده با ارکستر خالقی در سال 1360
ترک ستم گر نکند دشمن دیوانه ما
شعله بدو در فکند آتش پروانه ما
خصم زبون غرقه شود در دل امواج فنا
رخصت کین گر بدهد رهبر فرزانه ما
کشته ما دانه بود چون که شود زیر زمین
عاشق و دلداده بسی سر زند از دانه ما
محنت و آسیب و بلا سد ره ما نشود
کوه گران را بکند همت مردانه ما
بارد اگر ابر قضا بر سر ما آتش و خون
در بر ارباب ستم خم نشود شانه ما
پیر مغان داده به ما ساغر صهبای بلا
زان شده بر بام فلک نعره مستانه ما
نادره زین عهد و زمان، بس که بماند به جهان
شهره به هر انجمنی می شود افسانه ما
شاد و سلامت به جهان جان و تن پیر مغان
ریزد اگر دست اجل باده به پیمانه ما
ترک ستم گر نکند دشمن دیوانه ما
شعله بدو در فکند آتش پروانه ما
خصم زبون غرقه شود در دل امواج فنا
رخصت کین گر بدهد رهبر فرزانه ما
کشته ما دانه بود چون که شود زیر زمین
عاشق و دلداده بسی سر زند از دانه ما
محنت و آسیب و بلا سد ره ما نشود
کوه گران را بکند همت مردانه ما
بارد اگر ابر قضا بر سر ما آتش و خون
در بر ارباب ستم خم نشود شانه ما
پیر مغان داده به ما ساغر صهبای بلا
زان شده بر بام فلک نعره مستانه ما
نادره زین عهد و زمان، بس که بماند به جهان
شهره به هر انجمنی می شود افسانه ما
شاد و سلامت به جهان جان و تن پیر مغان
ریزد اگر دست اجل باده به پیمانه ما
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه