تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
پس از عمری غریبی ها، بیا و آشنایی کن
هوای پرزدن دارم، هوای وجودم را هوایی کن
چرا بیمار عشقت را به حال خود رها کردی
مرا گر زنده می خواهی، به درد من دوایی کن
گرفته کشور دل را سپاه سرکش زلفت
من از آشوب می ترسم در این کشور خدایی کن
مرا بندی بلا کردی به دامت مبتلا کردی
جدایی از تو نتوانم ز ما کمتر جدایی کن
گره کردی غمت در دل که کار دل کنی مشکل
به افشان کردن مویی ز ما مشکل گشایی کن
پس از عمری غریبی ها، بیا و آشنایی کن
هوای پرزدن دارم، هوای وجودم را هوایی کن
چرا بیمار عشقت را به حال خود رها کردی
مرا گر زنده می خواهی، به درد من دوایی کن
گرفته کشور دل را سپاه سرکش زلفت
من از آشوب می ترسم در این کشور خدایی کن
مرا بندی بلا کردی به دامت مبتلا کردی
جدایی از تو نتوانم ز ما کمتر جدایی کن
گره کردی غمت در دل که کار دل کنی مشکل
به افشان کردن مویی ز ما مشکل گشایی کن
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه