تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
نه او با من نه من با او
نه او با من نهاد عهدی نه من با او نه من با او
شبی غمگین دلی تنها لبی خاموش
نه شعری بر لبانم بود، نه نامی بر زبانم بود
دو چشمم خیره بر ره، سینه پراندوه
به امیدی که نومیدیش پایان بود
سیاهی های ره را بر نگاه خویش می بستم
و از بیراهه ها راه نجات خویش می جستم
نه کس با من نه من با کس سر یاری
نه مهتابی نه دلداری
نوای ناشناسی نام من را زیر دندان های خود بشکست
و شعر ناتمامی خواند
بیا با من
نه او با من نه من با او
نه او با من نهاد عهدی نه من با او نه من با او
شبی غمگین دلی تنها لبی خاموش
نه شعری بر لبانم بود، نه نامی بر زبانم بود
دو چشمم خیره بر ره، سینه پراندوه
به امیدی که نومیدیش پایان بود
سیاهی های ره را بر نگاه خویش می بستم
و از بیراهه ها راه نجات خویش می جستم
نه کس با من نه من با کس سر یاری
نه مهتابی نه دلداری
نوای ناشناسی نام من را زیر دندان های خود بشکست
و شعر ناتمامی خواند
بیا با من
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:14
کاربر مهمان