مجموعه تصنیف با صدای سالار عقیلی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:29امشب از غم در نمياد صداي اشك من شب چه غمگين تكيه داده بر عصاي اشك من با خيالي آسمانگون چشمه ام را ماجراست شسته غم پيراهنش را در صفاي اشك من اي غمت رنگين تر از خواب گياهان بهشت خندهاي گلگون برآور خون بهاي اشك من گل فشان كن خاطر افسردگان خاك را ياد بي برگي بشوي از شاخه هاي اشك من (نوذر پورنگ)
-
5:41چه غريب ماندي اي دل نه غمي نه غمگساري نه به انتظار ياري نه ز يار انتظاري غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد كه دگر بدين گراني نتوان كشيد ياري چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان كه به هفت آسمانش نه ستاره اي ست باري سحرم كشيده خنجر كه چرا شبت نكشته ست تو بكش كه تا نيفتد دگرم به شب گذاري به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها بنگر وفاي ياران كه رها كنند ياري چه غريب ماندي اي دل
-
4:27بازم به سر زد امشب اي گل هواي رويت پايي نمي دهد تا پر وا كنم به سويت گيرم قفس شكستم وز دام و دانه جستم كو بال آن كه خود را باز افكنم به كويت بازم به سر زد امشب اي گل هواي رويت پايي نمي دهد تا پر وا كنم به سويت گيرم قفس شكستم وز دام و دانه جستم كو بال آن كه خود را باز افكنم به كويت از پا فتادگان را دستي بگير آخر تا كي به سر بگردم در راه جست و جويت اي گل در آرزويت جان و جواني ام رفت ترسم بميرم و باز باشم در آرزويت چون سايه در پناه ديوار غم بياساي شادي نمي گشايد اي دل دري به رويت تا كي به سر بگردم در راه جست و جويت اي گل در آرزويت جان و جواني ام رفت ترسم بميرم و باز باشم در آرزويت چون سايه در پناه ديوار غم بياساي شادي نمي گشايد اي دل دري به رويت (هوشنگ ابتهاج)
-
4:50دزديده چون جان مي روي اندر ميان جان من سرو خرامان مني اي رونق بستان من دزديده چون جان مي روي اندر ميان جان من سرو خرامان مني اي رونق بستان من چون مي روي بي من مرو اي جان جان بي تن مرو وز چشم من بيرون مشو اي شعله تابان من اي دل مرو در خون من در اشك چون جيحون من نشنيده اي شب تا سحر آن ناله هاي زار من يك لحظه داغم ميكشي يكدم به باغم ميكشي پيش چراغم ميكشي تا وا شود چشمان من از لطف تو چو جان شدم وز خويشتن پنهان شدم اي هست تو پنهان شده در هستي پنهان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دريا بگذرم چون دلبرانه بنگري در جان سرگردان من (مولوي)
کاربر مهمان
کاربر مهمان