ترانه ای درباره شهدای گمنام بر اساس شعری از سعید بیابانکی
می خواستم بیای با گلای انار برات کوچه هارو چراغون کنم
بشینم انار دل تنگمو تا اون دون آخر برات دون کنم
می خواستم بیای تا مگه چاره ای به حال پریشونی من کنی
می خواستم بیای با گل پیرهنت که تکلیف چشمامو روشن کنی
می خواستم پس از سالها انتظار بیای جشن بارون بگیرم برات
ببوسم سر و زلف و پیشونیتو تو که سر نداری بمیرم برات
می خواستم پس از این همه سال و ماه قد و قامتم رو ببینی پدر
بشینم پای آخرین قصه هات تو هم پای قصم بشینی پدر
چقدر آیینه و شمع چیدم برات چقدر چشم به راهت نشستم بیای
چقدر فال حافظ گرفتم برات تو فالت همین بود یه روزی میای
می خواستم بیای با گلای انار برات کوچه هارو چراغون کنم
بشینم انار دل تنگمو تا اون دون آخر برات دون کنم
می خواستم بیای تا مگه چاره ای به حال پریشونی من کنی
می خواستم بیای با گل پیرهنت که تکلیف چشمامو روشن کنی
می خواستم پس از سالها انتظار بیای جشن بارون بگیرم برات
ببوسم سر و زلف و پیشونیتو تو که سر نداری بمیرم برات
می خواستم پس از این همه سال و ماه قد و قامتم رو ببینی پدر
بشینم پای آخرین قصه هات تو هم پای قصم بشینی پدر
چقدر آیینه و شمع چیدم برات چقدر چشم به راهت نشستم بیای
چقدر فال حافظ گرفتم برات تو فالت همین بود یه روزی میای
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:14
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه