ترانه ی پاپ
می روم از روزگارت در غروبی سردِ سرد
کوله بارم پر زحسرت ، سینه مالامال درد
مهر، آبان، شاید آذر، این چه فرقی می کند؟
در همین پاییز زیبا، فصل ریزش های زرد
از تمام من فقط یک خاطره می ماند و
روح آسیمه سرم مانند بادی دوره گرد
هیچکس جز تو نمی داند که در این عاشقی
غصه ها با قلب من در آخر بازی چه کرد
بعد تنها ماندنت شاید بفهمی تو، که من
پای عشقت مانده بودم عاشقانه، مردِ مرد
می روم از روزگارت در غروبی سردِ سرد
کوله بارم پر زحسرت ، سینه مالامال درد
مهر، آبان، شاید آذر، این چه فرقی می کند؟
در همین پاییز زیبا، فصل ریزش های زرد
از تمام من فقط یک خاطره می ماند و
روح آسیمه سرم مانند بادی دوره گرد
هیچکس جز تو نمی داند که در این عاشقی
غصه ها با قلب من در آخر بازی چه کرد
بعد تنها ماندنت شاید بفهمی تو، که من
پای عشقت مانده بودم عاشقانه، مردِ مرد
کاربر مهمان