ترانه ای با صدای احسان احمدلو
چقدر گشتن پی مقصد
چقدر خوردن به بی راهه
تو رو می پرسم از جاده
که از درد من آگاهه
کی از حالم خبر داره
که تو غربت گرفتاره
از این تنهایی می ترسم
از این احساس بیزاره
تو بهت یه دو راهی بود
که گم کردم نشونی تو
چی از حالم بگم حالا
اینو بهتر می دونی تو
تو این تقدیر طولانی
میخواستم با تو همراه شم
میخواستم تا نفس دارم
مث سایه باهات باشم
گره افتاده تو حالم
پاهام از این سفر خستس
به اون سمتی که باید رفت
تموم راه ها بستس
تا رد شم از شب تردید
برام راهی مهیا کن
تو اون جاده که میدونی
بیا فانوسو روشن کن
چقدر گشتن پی مقصد
چقدر خوردن به بی راهه
تو رو می پرسم از جاده
که از درد من آگاهه
کی از حالم خبر داره
که تو غربت گرفتاره
از این تنهایی می ترسم
از این احساس بیزاره
تو بهت یه دو راهی بود
که گم کردم نشونی تو
چی از حالم بگم حالا
اینو بهتر می دونی تو
تو این تقدیر طولانی
میخواستم با تو همراه شم
میخواستم تا نفس دارم
مث سایه باهات باشم
گره افتاده تو حالم
پاهام از این سفر خستس
به اون سمتی که باید رفت
تموم راه ها بستس
تا رد شم از شب تردید
برام راهی مهیا کن
تو اون جاده که میدونی
بیا فانوسو روشن کن
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:15
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه