ترانه ی پاپ سیستانی با مضمون دفاع مقدس
کوچه سوز ما منا بوی تر دار
یک گل سرخ تنا بوی تر دار
دم که بارون ببه یه در باغ قبله
غنچه بکن چش وا بوی تر دار
ای شهیده خویش دریا اگجه می ر
خ تو مهتاب شته پیدا اگجه می ر
در میدو و گله خارده
بال خونی خ خا آرده
بل ت م بال تر بینو
پیشونی تال تر بینو
ورم که پو بسته خاک
پون رود صب پاک
یک بهار کشته دس تو
کوه ر و دشته دس تو
موکه می ر راسته آسمو
پش کی می ش صبه مهمو
موکه می ره ره تو دوره
بند ور تو بقچه نوره
شیر که از دشت سیستو دیروپوش
در سینه صندوق سربسته خوش
گچه رگ دار یل چالاک ایرو
خون سرخ پاشی روی خاک ایرو
کوچه سبز(زندگی)ما تماما بوی تو را دارد
یک گل سرخ (فقط )تنها بوی تو را دارد
هر وقت باران ببارد در (وسعت)باغ سمت قبله
اگر غنچه ای چشم بگشاید بوی تو را دارد
«ای شهید که قوم و از خانواده دریا هستی کجا می روی؟
با تو برای ما مهتاب پدیدار شده کجا می روی»
در میدان جنگ و نبرد گلوله و تیر خوردی
بازوی زخمی با خودت آوردی
بگذار دست و بازوی تو را ببینم
پیشانی شکافته تو را ببینم
برای ما که پایبند و دل بسته ی خاک خود هستیم
و مانند رود روان صبحگاهی پاک هستیم
دست های تو بهاری را کاشته است
و از پیش پای ما کوهی را برداشته است
مادرجان میروی به سمت خیابان بی انتهای آسمان
پیش چه کسی فردا مهمان هستی
مادر جان تو می روی و راه تو خیلی دور است
برایت بغچه ای(ره توشه ای)از نور را اماده می کنم
شیر مردی که دیروز از دشت سیستان برخواست
امروز در سینه ی صندوقی سر بسته خوابیده است
فرزند غیرتمند و پهلوان و چالاک ایران
خون سرخ خود را بر روی خاک ایران پاشید.
کوچه سوز ما منا بوی تر دار
یک گل سرخ تنا بوی تر دار
دم که بارون ببه یه در باغ قبله
غنچه بکن چش وا بوی تر دار
ای شهیده خویش دریا اگجه می ر
خ تو مهتاب شته پیدا اگجه می ر
در میدو و گله خارده
بال خونی خ خا آرده
بل ت م بال تر بینو
پیشونی تال تر بینو
ورم که پو بسته خاک
پون رود صب پاک
یک بهار کشته دس تو
کوه ر و دشته دس تو
موکه می ر راسته آسمو
پش کی می ش صبه مهمو
موکه می ره ره تو دوره
بند ور تو بقچه نوره
شیر که از دشت سیستو دیروپوش
در سینه صندوق سربسته خوش
گچه رگ دار یل چالاک ایرو
خون سرخ پاشی روی خاک ایرو
کوچه سبز(زندگی)ما تماما بوی تو را دارد
یک گل سرخ (فقط )تنها بوی تو را دارد
هر وقت باران ببارد در (وسعت)باغ سمت قبله
اگر غنچه ای چشم بگشاید بوی تو را دارد
«ای شهید که قوم و از خانواده دریا هستی کجا می روی؟
با تو برای ما مهتاب پدیدار شده کجا می روی»
در میدان جنگ و نبرد گلوله و تیر خوردی
بازوی زخمی با خودت آوردی
بگذار دست و بازوی تو را ببینم
پیشانی شکافته تو را ببینم
برای ما که پایبند و دل بسته ی خاک خود هستیم
و مانند رود روان صبحگاهی پاک هستیم
دست های تو بهاری را کاشته است
و از پیش پای ما کوهی را برداشته است
مادرجان میروی به سمت خیابان بی انتهای آسمان
پیش چه کسی فردا مهمان هستی
مادر جان تو می روی و راه تو خیلی دور است
برایت بغچه ای(ره توشه ای)از نور را اماده می کنم
شیر مردی که دیروز از دشت سیستان برخواست
امروز در سینه ی صندوقی سر بسته خوابیده است
فرزند غیرتمند و پهلوان و چالاک ایران
خون سرخ خود را بر روی خاک ایران پاشید.
کاربر مهمان