موسیقی و شاهنامه ، با نگاهی به داستان سهراب و گردآفرید در فضای موسیقی دستگاهی
نقال : استاد مرشد ولی الله ترابی
نوازنده ی سنتور : کمال الدین فاطمی
نوازنده ی تار : مهدی زیدی
نوازنده ی قانون : امیر مختاری
نوازنده ی کمانچه : ذبیح الله وحید
نوازنده ی عود : میثاق مهرپور
نقال : استاد مرشد ولی الله ترابی
نوازنده ی سنتور : کمال الدین فاطمی
نوازنده ی تار : مهدی زیدی
نوازنده ی قانون : امیر مختاری
نوازنده ی کمانچه : ذبیح الله وحید
نوازنده ی عود : میثاق مهرپور
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:18
-
5:54به نام خداوند خورشيد و ماه كه دل را به نامش خرد داد راه خداوند كيوان و بهرام شير كزوي است اميد و بيم و نويد شب و روز و گردان سپهر آفريد خور و خواب و تندي و مهر آفريد همو بي نياز است و ما بنده ايم به فرمان و رايش سرافكنده ايم چو خواهي كه باشي ز هر بد رها سر اندر نياري به دام بلا به گفتار پيغمبرت راه جوي دل از تيرگي ها بدين آب شوي بيا تا جهان را به بد نسپريم به كوشش همه دست نيكي بريم نگر تا نداري به بازي جهان نه برگردي از نيك پي همرهان نكويي به هرجا چو آيد به كار نكويي گزين و ز بد شرم دار فردوسي
-
5:21به نام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جان خداوند روزي ده و رهنماي ز نام و نشان و گمان برتر است نگارنده ي برشده گوهر است نيابد بدو نيز انديشه را كه او برتر از نام و از جايگاه همه رخش انديشه را زين كنيد جهان را به شهنامه آذين كنيد هر آن كس كه شهنامه خواني كند چه مرد و چه زن ، پهلواني كند
-
2:17
-
2:16
-
18:02زني بود بر سال گردي سوار هميشه به جنگ اندرون ، نامدار كجا نام او گردآفريد كه چون او به جنگ اندر او كس نديد نهان كرد گيسو به زير زره بزد از در ترك رومي گره فرود آمد از دژ به كردار شير كمر بر ميان بارهايي به زير چو سهراب شيراوژن او را بديد بخنديد و لب را به دندان گزيد چنين گفت كامد دگرباره گور به دام خداوند شمشير و زور بيامد دمان پيش گردآفريد چه دخت كمندافكن او را بديد به سهراب بر تيرباران گرفت چپ و راست جنگ سواران گرفت نگه كرد سهراب و آمدش ننگ برآشفت و تيز اندر آمد به جنگ هم آورد دردانه در آفريد كه بر سان آتش همي بردميد سر نيزه را سوي سهراب كرد عنان و سنان را پر از تاب كرد برآشفت سهراب و شد چون پلنگ چه بدخواه او چاره جو شد به جنگ بزد بر كمربند گردآفريد زره بر تنش سر به سر بردريد چو بر زين بپيچيد دردآفريد يكي تيغ تيز از ميان بركشيد بزد نيزه ي او به دو نيم كرد نشست از بر زين و برخاست گرد سپهبد عنان ، اژدها را سپرد به خشم از جهان روشنايي ببرد چو آمد خروشان به جنگل درخت بجنبيد و برداشت خود از سرش رها شد ز بند زره موي او درفشان چو خورشيد شد روي او شگفت آمدش گفت از ايران سپاه چنين دختر آيد به آوردگاه
-
2:51چو آمد خروشان به جنگ اندرش بخنديد و برداشت ، خود از سرش رها شد ز بند زره موي او درخشان چو خورشيد شد روي او شگفت آمدش گفت از ايران سپاه چنين دختر آيد به آوردگاه زنان شان چنين اند ايرانيان چگونه اند مردان و جنگ آوران چه رخسار بنمود سهراب را ز خوشاب بگشاد عناب را ز ديدار او مبتلا شد دلش تو گفتي كه برج بلا شد دلش
-
3:56حشمت ايران در دل و در جان دارم و دانم جاودان باشد دشت و صحرايت سبز و خرم باد دست يزدانش باغ مان باشد مهر تو دارم از ازل در دل عشق تو دارد ريشه در جانم از تو من هرگز نگسلم پيوند تا ابد در اين عهد و پيمانم درد عشق و اميدي سرزمين جاويدي چون نگين زيبايي در جهان درخشيدي اي وطن ما را بهتر از جاني خوش تر از صد ملك سليماني تا جهان برپاست ، جاودان بادا نام ايراني ، نام ايراني
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان