ترانهی ارکسترال با مضمون محرم
عطش آتش شد و هردم بسوزد
توان و طاقت و جان هم بسوزد
اگر زین قصه آگه گردد آتش
ز داغ غصهاش عالم بسوزد
بسوزد چرخ گردون در غم او
فلک در ماتم این غم بسوزد
چنان بی آب شد بستان طاها
که گـُل در شوق یک شبنم بسوزد
چو گوید نَقل او در پرده نقال
جهان در پردهی ماتم بسوزد
روز ازل من پیمان جان با جانان نوشتم
او خون من شد من آبرویش این شد سرشتم
حق گفت و من در لی مَعَ الله می نوشتم
بر صفحهی دل مینوشتم سرنوشتم
اول گذشتم با پای وحدت از کعبهی گِل
وانگه رسیدم از شوق وصلش
در کعبهی دل حین طوافش از دو عالم درگذشتم
کو چشم بینا تا که بیند سرگذشتم
عطش آتش شد و هردم بسوزد
توان و طاقت و جان هم بسوزد
اگر زین قصه آگه گردد آتش
ز داغ غصهاش عالم بسوزد
بسوزد چرخ گردون در غم او
فلک در ماتم این غم بسوزد
چنان بی آب شد بستان طاها
که گـُل در شوق یک شبنم بسوزد
چو گوید نَقل او در پرده نقال
جهان در پردهی ماتم بسوزد
روز ازل من پیمان جان با جانان نوشتم
او خون من شد من آبرویش این شد سرشتم
حق گفت و من در لی مَعَ الله می نوشتم
بر صفحهی دل مینوشتم سرنوشتم
اول گذشتم با پای وحدت از کعبهی گِل
وانگه رسیدم از شوق وصلش
در کعبهی دل حین طوافش از دو عالم درگذشتم
کو چشم بینا تا که بیند سرگذشتم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه